English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8355 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ravage U خرابی وارد اوردن
ravaged U خرابی وارد اوردن
ravages U خرابی وارد اوردن
ravaging U خرابی وارد اوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inflict U ضربت وارد اوردن
endamage U خسارت وارد اوردن
inflicted U ضربت وارد اوردن
inflicts U ضربت وارد اوردن
inflicting U ضربت وارد اوردن
to take toll of any one U تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
inflicting U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicts U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflict U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
ingrate U تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
scoffs U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
posts U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post- U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
to incur a punishment U تنبیه بر خود وارد اوردن سزاوار تنبیه شدن
wake up U کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
to press against any thing U بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
grasps U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped U بچنگ اوردن گیر اوردن
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
malfunction U خرابی
devastation U خرابی
destruction U خرابی
demolition U خرابی
demolitions U خرابی
smash U خرابی
godsend U خرابی
ruination U خرابی
faults U خرابی
disrepair U خرابی
eversion U خرابی
fault U خرابی
desolation U خرابی
failures U خرابی
breakdowns U خرابی
breakdown U خرابی
failure U خرابی
faulted U خرابی
dilapidation U خرابی
wrecks U خرابی
wrecking U خرابی
wreck U خرابی
malfunctioned U خرابی
ruins U خرابی
havoc U خرابی
ruining U خرابی
smashes U خرابی
malfunctions U خرابی
rottenness U خرابی
wreckage U خرابی
ruin U خرابی
equipment failure U خرابی تجهیزاتی
wrack U خرابی بدبختی
crashingly U شکستگی خرابی
crashing U شکستگی خرابی
crashes U شکستگی خرابی
decays U خرابی تنزل
decaying U خرابی تنزل
decayed U خرابی تنزل
collapse mechanism U مکانیزم خرابی
decay U خرابی تنزل
disk crash U خرابی دیسک
car breakdown U خرابی اتومبیل
catastrophic failure U خرابی فجیع
crash U شکستگی خرابی
crashed U شکستگی خرابی
fail soft U با خرابی ملایم
fail soft U با خرابی تدریجی
fault description U توضیح خرابی
error description U توضیح خرابی
description of error U توضیح خرابی
defect description U توضیح خرابی
fail safe U با خرابی امن
fail-safe U با خرابی امن
power failure U خرابی برق
power failures U خرابی برق
insulation fault U خرابی نارسانا
transient failure U خرابی گذرا
to do execution U خرابی وارداوردن
the mischief of it is that' U خرابی ان اینست که
failure free U بدون خرابی
failure rate U نرخ خرابی
page fault U خرابی صفحه
failure rate U میزان خرابی
fail softly U با خرابی ملایم
fail softly U با خرابی تدریجی
drinking was his ruin U باعث خرابی اوشد
failure safety U ایمنی در برابر خرابی
non destructive test U ازمایش بدون خرابی
failure logcing U ثبت وقوع خرابی
failure prediction U پیش بینی خرابی
reliability U ایمنی در برابر خرابی
cleans U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
terminals U خرابی که قابل تعمیر نیست
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
terminal U خرابی که قابل تعمیر نیست
mean time between failures U زمان میانگین بین دو خرابی
cleaned U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
wrackful U خراب کننده مسبب خرابی
clean U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
cleanest U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
failures U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
auto U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
bombs U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombed out U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
machined U خطای ناشی خرابی سخت افزار
bombed U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bomb U خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
detritus U چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
maintainability U ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
autos U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
it spells ruin to the workmen U متضمن خانه خرابی کارگران است
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
on line fault tolerant system U سیستم تحمل خرابی درون خطی
bent U اسم رمز برای خرابی وسایل
standby U که در صورت خرابی آماده استفاده است
cabled U ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
cable U ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
standbys U که در صورت خرابی آماده استفاده است
destruct U خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
corrective maintenance U جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
degradation U کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
failed U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
mtbf U زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
fails U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
structural damage U خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
fail U سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
cacogenics U رشتهای از علم درباره فسادو خرابی نژاد
redundancy U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
glitches U خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
glitch U خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
maintenance U مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
standbys U قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
it tends to ruin him U وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
standby U قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
MTF U متوسط زمانی که یک وسیله تا پیش از خرابی کار میکند
redundancies U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
shut off mechanism U وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
hit U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
mean U مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
meanest U مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
hits U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
rerun U محلی دربرنامه که اجرا ازآنجا شروع میشود پس از توقف یا خرابی
odd U روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
odder U روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
hitting U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
meaner U مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
oddest U روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
service U توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
serviced U توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
powers U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powering U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
graceful degradation U اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
throw the baby out with the bathwater <idiom> U (تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
bombed out U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
redundancies U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
bombed U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
fail safe system U سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
surges U افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged U افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
redundancy U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
fall back U دستورات و توابع دادههای موقت مخصوص که در صورت خطا یا خرابی استفاده میشود
bomb U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
surge U افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
fallout U خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
hotter U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hot U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hottest U سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
maintenance U قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
holed U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holing U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
holes U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
hole U 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
replication U 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
warm standby U وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
hep U وارد
comer U وارد
intrant U وارد
familiar U وارد در
infare U وارد
pertinenet U وارد به
relevant U وارد
Recent search history Forum search
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1I want to add a meaning, but it doesn't fuction!
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
1range check
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
0دستوراتی که در کرنل لینوکس میتوان وارد کرد
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com